«فروغ»
از مدتی قبل متوجه صندوقچة کوچکی در وسایل مادرش شده بود. او دیگر
نمیتوانست در مقابل کنجکاویاش مقاومت کند. بنابراین صندوقچه را باز کرد و
دفترچة خاطرات خالهاش «سارا» را که در جوانی فوت کرده بود، برداشت. با
مطالعة آن پی برد که خالهاش عاشق پسرعمهاش کیانوش بوده است. موضوع این
بود که سارا در پی اطمینان به عشق کیانوش دلباختة او میشود و در حالی که
هردوی آنها در رویای یک زندگی عاشقانه مشترک به سر میبردند حوادثی به وقوع
میپیوندد که تمام رویاهای آنها را از بین میبرد و هر دو ناکام از دنیا
میروند. سارا قبل از فوت، دفترچة خاطرات خود را به خواهرش میسپارد و فروغ
آن را میخواند و متاثر میشود.